جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

زندگینامه استیو جابز

حتماً همه شما هم اسم اپل را را شنیده‌اید. شرکتی در صنایع دیجیتال که از شهرت و اعتبار خوبی در این صنعت برخوردار است و بسیاری از افراد برای گرفتن محصولات آن سر و دست می‌شکانند. ولی به نظر شما، چه چیزی اپل را از بقیه شرکت‌ها متمایز می‌کند؟ این شرکت چه برتری دارد که دیگر شرکت‌ها ندارند؟ خب، جواب این سؤال ما در زندگینامه رئیس شرکت اپل پنهان شده است. پس تا پایان مقاله زندگینامه استیو جابز همراه گام برتر باشید تا از رازهای موفقیت او با خبر بشوید.

خواندن زندگینامه استیو جابز به شما کمک می‌کند که بهتر مفهوم سرسختی در موفقیت را درک کنید. البته این سرسختی را همیشه و در همه حال باید داشت. خلاصه که کوه یخ فقط آن چیزی که روی آب می‌بینیم نیست. پایه‌ و ریشه بسیار قوی زیر آن است که توانسته آن را روی آب محکم و استوار نگه دارد.

از کودکی تا بزرگسالی استیو جابز

استیون پاول جابز (steven paul jobs) متولد ۲۴ فوریه سال ۱۹۵۵ در سان فرانسیسکو به دنیا آمد. پدر او عبدالفتاح جان جندالی یک سوری مسلمان بود و مادرش جوآن کارول شیبل یک آلمانی سوییسی. خانواده مادری استیو با ازدواج او با یک مرد عرب مخالف بودند، برای همین آن‌ها برای نگهداری از بچه خودشان توانایی کافی نداشتند و مجبور شدند که او را اهدا کنند.

پاول و کلارا جابز کسانی بودند کسانی بودند که استیو را از دوران نوزادی به فرزند خواندگی قبول کردند و به معنای واقعی از او نگهداری کردند، طوری از استیو مراقبت کردند که بعدها از او از آن‌ها به عنوان پدر و مادر واقعی خودش یاد کرد. البته مادر حقیقی استیو جابز در سال ۱۹۵۷ صاحب فرزند دیگری به نام مونا سیمپسون شد که استیو تا سن ۲۷ سالگی خودش از او خبر نداشته است.

خانواده جابز، تیم سه نفره خوبی بودند و اوقات خوبی را با یکدیگر می‌گذراندند. پدر استیو، پاول جابز یک مهندس بازنشسته شرکت لیزر بود و به فرزند خوانده‌اش مبانی الکترونیک و نحوه کار با قطعات الکترونیکی را یاد داد. پدر و پسر وقت زیادی را با یکدیگر در گاراژ خانه می‌گذراندند و استیو چیزهای خوبی را یاد گرفت. مادر او یک حساب دار بود و به پسرش قبل از این که به مدرسه برود خواندن را یاد داده بود.

گاهی اوقات زندگی محکم به سرت می‌کوبد، اما تو نباید ایمانت به زندگی را از دست بدهی
گاهی اوقات زندگی محکم به سرت می‌کوبد، اما تو نباید ایمانت به زندگی را از دست بدهی

تحصیلات استیو جابز

برای خانواده استیو جابز، تحصیلات اهمیت بسیار زیادی داشت، اما او زیاد به این مسئله اهمیت نشان نمی‌داد. استیو جابز هم کودک باهوشی بود اما از آنجایی که کلاس‌های سنتی حوصله او را سر می‌برد، از مدرسه متنفر بود. در حقیقت استیو شوخی‌ها و کارهای زشتی می‌کرد که باعث می‌شد که او را از کلاس اخراج کنند. حتی معلم کلاس چهارم او برای این که درس بخواند مجبور بود به او رشوه بدهد. با توجه به رفتارهایی که داشت مدیریت مدرسه پیشنهاد داده بود که او پایه پنجم و ششم را جهشی بخواند، اما والدین او با این پیشنهاد مخالفت کردند. او پنجم را جهشی خواند اما پایه ششم را نخواند و خانواده‌ فقیرش را مجبور شدند که خانه خود را عوض کنند تا او در مدرسه‌ای دیگر ثبت نام کنند.

خلاصه، به هر سختی که بود، شروع دیپلم خودش را از دبیرستان هوستید گرفت. بعد از این که دیپلم گرفت در دانشگاه رید (Reed university) پرتلند ثبت نام کرد. وقتی که استیو وارد دانشگاه شد هنوز هدف خودش از زندگی کردن را پیدا نکرده بود و همچنان در دانشگاه سردرگم بود. استیو فکر می‌کرد که مدارک دانشگاهی و امنیت شغلی هیچ کسی را به موفقیت نمی‌رساند، برای همین بیشتر از شش ماه نتوانست دوام بیاورد، اما در همان دوران علاقمند به کلاس‌های طراحی شد و ۱۸ ماه بعدی زندگیش را در آن کلاس‌ها گذراند. در واقع این کلاس‌ها یکی از درخشان‌ترین نقطه‌های زندگینامه استیو جابز بود، چرا که طرح‌هایی را آفرید که هیچ کسی تصور آن‌ها را نمی‌کرد. 

 

اولین تجربه کار استیو جابز

سال ۱۹۷۴ استیو جابز برای اولین بار وارد بازار کار شد و شروع به کار کردن برای شرکت آتاری کرد. البته استخدام آتاری نشده بود، در حقیقت او برای بردن جایزه آتاری دست به این کار زده بود. آتاری برای این که بتواند بازی‌های با کیفیتی ارائه بدهد، مجبور بود از تعداد تراشه‌های زیادی برای ساخت کنسول‌هایش استفاده کند که تراشه‌های بیشتر یعنی قیمت بیشتر، پس مسابقه‌ای برای کم کردن تعداد تراشه‌های بردها به راه انداخت. آتاری به ازای هر تراشه‌ای که از روی برد کم می‌شد ۵۰ دلار می‌داد و هر کسی که می‌توانست تعداد کیفیت را در کنار تعداد تراشه کمتر نگه دارد برنده این مسابقه می‌شد.

جابز مبنای پایه‌ای الکترونیک را می‌دانست ولی زیاد بر روی بحث الکترونیک و برنامه نویسی مسلط نبود، برای همین رفت پیش دوست نابغه‌اش استیو وازنیاک. واز وقتی که ماجرا را اینطور دید، با یک حرکت بسیار خلاقانه توانست تعداد تراشه‌ها را به ۵۰ عدد برساند و این کارش رؤسای آتاری را تحت تأثیر زیادی قرار داد. کار وازنیاک یک مقدار پیچیدا بود و آتاری نتوانست خط تولید آن برد را بسازد، ولی جایزه آن‌ها را دادند. جابز ۵۰۰۰ هزار دلار برای این کار گرفت، در حالی که به وازنیاک گفت که فقط ۷۵۰ دلار جایزه گرفته است و ۳۵۰ دلار آن را به وازنیاک داد. بعدها که وازنیاک متوجه این ماجرا می‌شود، البته او گفت که اصلاً از این ماجرا ناراحت نیست و حتماً دوستش به این پول نیاز داشته است که به او نگفته.


در ادامه بخوانید: زندگینامه ایلان ماسک


زمان شما محدود است، پس آن را برای زندگی دیگران هدر ندهید
زمان شما محدود است، پس آن را برای زندگی دیگران هدر ندهید

ساخت شرکت اپل

سال ۱۹۷۱ استیو وازنیاک سیستمی را به نام جعبه آبی طراحی کرده بود که با تلفن‌های AT&T سازگار بود که با استفاده از آن می‌شد تماس‌ها را به صورت رایگان برقرار کرد. این دستگاه فوق العاده بود و همین باعث شد که جابز به دوستش پیشنهاد فروش آن را بدهد. تقریباً قیمت تمام شده یک جعبه آبی حدود ۴۰ دلار بود و استیو جابز آن را ۱۵۰ دلار می‌فروخت، استیو وازنیاک حدود ۱۰۰ دستگاه از این ماشین‌ها تولید کرده بود که همه آن‌ها را به فروش استیو جابز به فروش رساند. در حقیقت این کار باعث شد که جابز و وازنیاک نحوه کار با یکدیگر را یاد بگیرند و پایه شرکتی به اسم اپل را بگذارند. البته، فقط وازنیاک و جابز از بنیانگذاران اپل نبودند، در حقیقیت شخص دیگری به نام رونالد وین، مهندس الکترونیک هم در جریان شکل گیری این شرکت بود.

کامپیوتر‌هایی که توسط شرکت‌های بزرگی مثل IBM ساخته می‌شد، بسیار گران بودند و کاربری خیلی سختی داشت، به طوری که اگر کسی برنامه نویسی بلد نبود، نمی‌توانست با آن کار کند. به علاوه، این سیستم‌ها فضای زیادی را اشغال می‌کردند و باید خانه‌ای میلیاردی داشت با بتوان از آن‌ها استفاده کرد. برای همین جابز و وازنیاک فکر کردند که اگر بتوانند سیستمی ارزان، در دسترس و با رابط کاربری آسان بسازند. سیستمی که اگر این ویژگی‌ها را داشت، بیشترین سهم بازار کامپیوترهای خانگی را برای خودش می‌کرد.

کیفیت مهم‌تر از کمیت است!!!
کیفیت مهم‌تر از کمیت است!!!

اولین اختراع اپل

پس بردی به نام اپل یک (Apple I) طراحی کردند که با هر تلوزیونی می‌توانست کار کند، اما همچنان کاربری سختی داشت. اپل ۱ سیستمی قدرتمند بود و قیمت پایینی داشت و جای زیادی را نمی‌گرفت، همین باعث شد که استیو را به فکر فروش آن بیندازد. پس استیو تصمیم گرفت تلاش خودش را بکند و در کلوپ کامپیوتر هوم برو از محصول خودشان رونمایی کنند، برای رفتن وازنایک مخالف می‌کرد اما از آنجایی که جابز را هیچ کس نمی‌توانست متوفق کند، رفتند. سخنرانی زیاد خوبی نداشتند، اما بعد از نمایش، فردی به اسم پاول تِرِل آمد و خواست برای خرید کامپیوتر اپل یک مذاکره کند. پس برای همین استیو را به فروشگاهش در مانتین ویو (Mountain View) دعوت کرد.

پاول ۱۰۰ عدد کامپیوتر اپل یک را به ۵۰۰۰۰ دلار را از استیو خرید و قرار شد در عرض ۹۰ روز تحویل بدهند، ولی استیو گفت که ۶۰ روزه کامپیوترها را تحویل می‌دهد. رئیس شرکت اپل زمان را محدود کرده بود، برای همین یکسری دوستان قدیمی خود کمک گرفت. ۶۰ روز بعد استیو رفت و اپل یک را به پاول تحویل داد، اما پاول از این رفتار جابز بسیار جا خورد. او قرار بود کامپیوترهای خانگی بگیرد، اما برد به او تحویل داده بود، بردهایی که کاربری بالایی داشتند، اما چیزی نبودند که مردم می‌خواستند. بالاخره استیو با روش‌‌هایی که بلد بود کامپیوترها را به پاول فروخت و درس خیلی بزرگی از او گرفت.

من معتقدم زندگی هوشمند است، پس هیچ چیزی اتفاقی نیست
من معتقدم زندگی هوشمند است، پس هیچ چیزی اتفاقی نیست

موفقیت اپل ۲

با فروش اپل یک، استیو فهمید که مردم به دنبال زیبایی هستند تا قدرت. مردم به چیزی نیاز دارند که کار کردن با آن ساده باشد و قیمت پایینی داشته باشید، چیزی که زیبا به نظر برسد و نظر همه را جلب کند. سیستمی کامل بسازد که تا به حال هیچ کس آن را ندیده باشد، اما برای این کار به سرمایه لازم داشتند. برای پیدا کردن سرمایه گذار اپل ۲ استیو تلاش‌های بسیاری را انجام داد اما کسی را پیدا نکرد که بر روی کار آن‌ها سرمایه گذاری کند. کم کم داشت از تماس گرفتن ناامید می‌شد که ناگهان شخصی به نام انجل مایک مارکولا، مدیر سابق کمپانی اینتل به او زنگ زد و آمد برای مذاکره.

انجل فکر می‌کرد که اپل آینده روشنی دارد و در آینده می‌تواند به موفقیت‌های بزرگی برسد، پس برای همین حاضر بود که روی آن ۹۰ هزار دلار سرمایه گذاری کند، اما رئیس شرکت اپل این مبلغ را قبول نداشت و از انجل خواست علاوه بر ۹۰۰۰۰ دلاری که قرار بود به سرمایه گذاری کند، ۲۵۰ هزار دلار به آن‌ها وام بدهد و اپل وقتی که به سود رسید این پول را برگرداند. 

بالاخره در سال ۱۹۷۷ اپل توانست اپل ۲ را به بازار عرضه کند. اپل دو ظاهر بسیار زیبا به همراه کاربری ساده داشت و همین باعث شد که سهم بزرگی از بازار کامپیوتری را به دست بگیرد. البته این تنها دلیل موفقیت اپل دو نبود، در حقیقت اپل دو برنامه‌ای به نام VisiCalc داشت که مخصوص حسابداری بود. این برنامه باعث شد که صدها نفر از حسابداران، صاحبان کسب و کارهای و کسانی که با اعداد و ارقام سر رو کار داشتند این محصول را خریدند و کار خودشان را حرفه‌ای تر از گذشته کردند.

با این پیشرفتی که اپل داشت، کم کم داشت به یک تحدید بزرگ برای IBM تبدلی می‌شود همین باعث شد که این شرکت هم خودش را وارد بازار کاپیوترهای خانگی کند. پروژه اپل ۳ به خاطر قیمت بالایی که داشت شکست خورده بود و این موضوع اپل را نگران می‌کرد. اوضاع خراب شده بود تنها امید جابز و وازنیاک، پروژه اپل لیزا بود.

هیچ دلیلی وجود ندارد که از قلبت پیروی نکنی!
هیچ دلیلی وجود ندارد که از قلبت پیروی نکنی!

پروژه لیزا، تنها امید استیو جابز

استیو جابز دنبال پیشرفت بود و سعی می‌کرد کسانی که کنار او هستند را رشد دهد، اما وقتی کسی نمی‌خواست رشد کند آن را دور می‌انداخت و اینکار دشمنان زیادی را برای او تراشیده بود. این کار باعث شده بود که او به سختی بتواند در سال ۱۹۸۰ پروژه اپل لیزا را راه اندازی کند. وقتی که لیزا را شروع کرد، با دو مشکل خیلی بزرگ رو به رو بود. مشکل اول هیئت مدیره بود و مشکل دوم برنامه نویسان بدون خلاقیت بود. لیزا اولین سیستمی بود که رابط گرافیکی کاربر (GUI)، ماوس و اترنت (Ethernet)، چاپ لیزری و برنامه نویسی شئ گرا استفاده می‌کرد. جابز تمام تمرکز خودش را بر روی رابط کاربر گرافیکی گذاشته بود، چرا که فکر می‌کرد این ویژگی می‌تواند مردم را به وجد بیاورد.

استیو جابز خرج بسیار زیادی بر روی پروژه لیزا انجام داده بود و کم کم هیئت مدیره اپل داشت از کارهای استیو جابز می‌ترسید. پس با یک حرکت حرفه‌ای، بمب ساعتی اپل را خنثی کردند؛ آن‌ها تمام قدرت مدیریت پروژه اپل لیزا را از استیو گرفتند و نسبت به گذشته محدودتر کردند. اما از آنجایی که رئیس شرکت اپل دوست نداشت یک عضو بی‌کار باشد.

به هر حال بودن استیو اپل لیزا در سال ۱۹۸۳ راهی بازار شد و به خاطر قیمت بالا و سرعت پایینی که داشت مورد استقبال مردم قرار نگرفت.

خلاقیت فقط ارتباط برقرار کردن بین چیزهاست، چیزهایی که دیگران آن را نمی‌بینند
خلاقیت فقط ارتباط برقرار کردن بین چیزهاست، چیزهایی که دیگران آن را نمی‌بینند

بیل گیتس و استیو جابز

استیو نمی‌توانست خانه نشین باشد و از این که هیئت مدیره اپل او را محدود کرده بودند خیلی ناراحت بود. اما مارک، از اولین سرمایه گذاران اپل با این تصمیم هیئت مدیره مخالف بود. او به خوبی می‌دانست که استیو به دنبال تغییر است و هر سری که تغییری را به وجود آورده بود، اتفاقات خوبی برای اپل افتاده بود، بنابراین تلاش خودش را کرد و پروژه مکینتاش را برای استیو دست و پا کرد.

مکینتاش یکی از پروژه‌های تحقیقاتی اپل بر روی بهتر کردن رابط کاربری (Ui) سیستم‌ها کار می‌کرد. تا قبل از این که استیو شخصاً وارد این پروژه شود، مکینتاش یک پروژه خسته کننده بود و نظارت دقیق بر روی آن انجام نمی‌شد، اما از آن روزی که رئیس شرکت اپل مدیریت این پروژه را به دست گرفت، ورق برگشت. جابز تیم مکینتاش را از نو ساخت و مدت‌ها وقت خودش را برای آن صرف کرد و نسخه‌ای از سیستمی را طراحی کرد که امروز در دستان خودشان داریم. جابز برای این که بتواند در این پروژه به موفقیت برسد هر کاری را انجام داد، حتی بخشی از طراحی رابط کاربری آن را به مایکروسافت سپرد که در نتیجه اعتماد استیو جابز به بیل گیتس برایش گران تمام شد، در مقاله زندگینامه بیل گیتس بیشتر درباره این تقلب بزرگ توضیح داده‌ایم.

افرادی که آنقدر دیوانه هستند که فکر می‌کنند می‌توانند دنیا را تغییر بدهند، کسانی هستند که می‌توانند دنیا را تغییر بدهند
افرادی که آنقدر دیوانه هستند که فکر می‌کنند می‌توانند دنیا را تغییر بدهند، کسانی هستند که می‌توانند دنیا را تغییر بدهند

فاجعه مکینتاش

خلاصه با هر سختی که وجود داشت، رئیس شرکت اپل مکینتاش را کامل کرد و برای فروش این دستگاه رفت تا با هیئت مدیره گفت و گو کند. اعضا همه بر این باور بودند که استیو خیلی حواس پرت است و با این ندانم کاری‌هایش ممکن است شرکت را به نابودی بکشاند، اما جابز برای این که بتواند هم مکینتاش را به فروش برساند و هم هیئت مدیره را راضی کند، تصمیم گرفت جان اسکالی را برای مدیریت مجموعه به کار بگیرد، پس برای همین سال ۱۹۸۳ اپل جان اسکالی، مدیر سابق شرکت پپسی را به سمت مدیریت رساند و خودش به عنوان مدیر پروژه در شرکت به کار ادامه داد.

اپل در سال ۱۹۸۴ مکینتاش را به نمایش گذاشت و این کالا به شکل شگفت انگیزی روی مردم اثر کرد و سال اول فروش خوبی کرد، اما برخلاف انتظار استیو فروش مکینتاش از سال دوم به بعد کاهش پیدا کرد و مردم زیاد میلی به خرید این محصول نداشتند. طبق بررسی‌های انجام شده، متوجه شویم که اولین دلیل کاهش فروش این سیستم قیمت بالا بوده است، اسیت از جان اسکالی سمت جان اسکالی حمایت خوبی نداشت، برای همین قدرت منابع مالی را از دست داد و مجبور شد که با تأثیر مکنتاش را به مردم ارائه بدهد، این دیر کرد فرصت اراده و فروش ویندوز کلاهبرداری شده از روی مکینتاش را داد. کلاهبرداری که سیستم رویایی استیو را دو سال بعد از تولیدش منغرض کرد.

اوضاع به بدترین شکل ممکن تبدیل شده بود و قیمت سهام اپل افت کرده بود و اتفاقات بد یکی پس از دیگری در حال افتادن بود. با شرایط پیش آمده، جان اسکالی ایده گرفتن قدرت از استیو جابز را مطرح کرد و بقیه اوضاع هم با او موافقت کردند. درنهایت تعداد آرای موافق بیشتر از مخالف بود و پرونده اخراج استیو جابز از سمت مدیریت پروژه‌های اپل امضا شد.

من کارهای زیادی را کرده‌ام که به آن‌ها افتخار نمی‌کنم
من کارهای زیادی را کرده‌ام که به آن‌ها افتخار نمی‌کنم

اخراج استیو جابز از اپل

حالا رئیس شرکت اپل فقط در حد یک سهام دار بود که سود اپل را می‌برد و کار دیگری در آنجا نداشت. اما از آنجایی که هیچ کسی نمی‌توانست استیو جابز را متوقف کند او این سری با یک شرکت دیگر وارد عرصه تکنولوژی. جابز برخی مهندسانی که در پروژه‌های اپل لیزا و مکینتاش با او همکاری کرده بودند را کنار خودش جمع کرد با سرمایه ۷ میلیون دلاری خود، در سال ۱۹۸۹ کمپانی به نام نکست را به راه انداخت.

نکست انقلابی ظاهر شد و ترس را در موجود همه شرکت انداخت. کامپیوترهای نکست (Next club) به معنای واقعی شگفتی بودند، آن‌ها اولین کامپیوترهایی بودند که مجهز به مرورگر وب و نرم افزارهای کاربری بود و می‌توانست آینده روشنی داشته باشد، هیچ وقت فروش خودش را به سطح جهانی نرساند. در حقیقت ساخت نکست نوعی هشدار به اپل بود که او اگر بخواهند می‌تواند آن‌ها را شکست بدهد، اما این کار را نمی‎کند.

اپل بعد از رفتن استیو جابز اپل همچنان نرخ نزولی پیشرفتش را داشت تجربه می‌کرد که بی‌نتیجه بودن کارهای باعث اخراج اسکلالی که در ۱۹۹۳ شد. اپل مدیر عامل سابق شرکت دوپن، ادولارد را جای او استخدام کرده بودندکه نتوانست کاری را از پیش ببرد، بعد از او فردی به نام گیل آملیو را استخدام کردند که او هم نتوانست کاری را از پیش ببرد و سهام اپل افت شدیدی در وال استریت کرد. استیو نمی‌خواست تکه تکه شدن شرکتی که سال‌ها برای آن تلاش کرده است را ببیند، پس خیلی سریع وارد مذاکره با اپل برای خرید سهامش شد، نکست حدود ۱.۵ میلیون از سهم اپل را خرید و برای بزرگ‌ترین سهام دار اپل شد.

کم کم ایده‌های اپل داشت به پایان می‌رسید و داش بین برند‌های بزرگ دیگر محوه می‌شود. اما از آنجایی که نکست نرم افزارهای فوق العاده‌ای را داشت و صاحب سهم بزرگی از اپل بود، تصمیم گرفت برای خرید نرم افزارهای نکست جلوی بیاید.

اخراج از اپل، من را وارد بهترین بخش زندگی‌ام کرد
اخراج از اپل، من را وارد بهترین بخش زندگی‌ام کرد

بازگشت استیو جابز به اپل

هنگاهی که قرار داد بین شرکت اپل و نکست در حال نوشته شدن بود، ناگهان یک شبه سهام اپل ۷ درصد سقوط کرد، وقتی که این قضیه پیگری شد، اعضای هیئت مدیره متوجه شدند که یک فرد ناشناس ۱.۵ میلیون دلار از سهام را فروخته است و این باعث نگرانی بزرگی بین مردم شده بود. تنها کسی که این مقدار از سطح سهام اپل را داشت استیو جابز بود، در حقیقت این یک علائم خطر به اپل بود که به نوعی دوباره استیو را به اپل بازگردانند و به او قدرت بدهند که این نقشه کار خودش را کرد. استیو به درجه مشاور مدیریت رسیده بود و با چیزهایی که در اپل دیده بود فکرهای بزرگی را در ذهن خودش می‌پرواند.

اما از آنجایی که رئیس شرکت اپل تجربه خیانت‌های هیئت مدیره اپل را داشت، این سری سعی تک تک اعضای هیئت مدیره را برکنار کند تا آزادی عمل زیادی داشته باشد و در این کار خودش موفق بود، او همه سهامداران اپل به ویژه انجل مایک را برکنار کرد و قدرت اپل را در دستانش گرفت.

با در دست گرفتن قدرت اپل جان تازه‌ای گرفت و دوباره به آن چیزی تبدیل شد که در سال ۱۹۷۷ بود، قدرتمندتر از گذشته و شگفتی‌هایی که فقط اپل می‌توانست آن‌ها را به وجود بیاورد. در ادامه این مقاله زندگینامه استیو جابز قرار است تمام این اختراعاتی را ببینیم که بعد از دوره تاریکی اپل توسط رئیس شرکت اپل به حقیقت پیوسته است.

اپل برای کسانی است که می‌خواهند از کامپیوترها استفاده کنند تا دنیا را تغییر بدهند
اپل برای کسانی است که می‌خواهند از کامپیوترها استفاده کنند تا دنیا را تغییر بدهند

اختراعات استیو جابز چه بود؟

اگر فیلم زندگینامه استیو جابز را دیده باشید، متوجه یک حقیقت ساده و روشن در کارهای او می‌شوید، می‌بینید که استیو دمبال بهتر کردن طرح‌های دیگران نبوده، او دنبال تغییر بوده است. استفاده کردن از طرح‌های IBM و شرکت‌های دیگر می‌توانست برای اپل سودآور باشد، ولی نه آنقدری که استیو جابز انتظارش را داشت و این حقیقت را به سادگی در اپل می‌توان دید، این سیستم برای سال‌ها حداقل ۷۰ درصد درآمد اپل را به همرا خود داشته است، سیستمی که در سال ۱۹۷۷ طراحی شد و تا سال ۱۹۹۰ همچنان برای اپل سودآور بود. در ادامه مقاله زندگینامه استیو جابز، قرار است اختراعاتی را بشناسیم که مثل اپل دو سود آور بوده‌اند.  

۱. آیفون (iphone)

تکنولوژی مدرن در بدنی کوچک، این شعاری بود که مدیر عامل شرکت اپل برای بهترین اختراع سال ۲۰۰۷ در نظر گرفته بود، وسیله‌ای اسرار آمیز که دنیا را متحول کرد و زندگی‌ها را از این رو به آن رو کرد. تلفنی که بدون کیبورد کار می‎‌کرد و قابلیت‌هایی مثل ضبط صدا، دوربین، و ویژگی‌های شگفت انگیزی که هیچ کسی نمی‌توانست آن‌ها را تصور کند داشت.

از سال ۲۰۰۷ به بعد، صنعت تلفن همراه دیدگاه جدیدی پیدا کرد و به سرعت هر چه تمام‌تر رشد کرد؛ به طوری که اپل توانست فناوری‌هایی مثل جی پی اس، قابلیت پشتیبانی از داده‌های اینترتی و داشتن ۳ باند را به گوشی‌های خودش اضافه کند و در سال ۲۰۱۱ بتواند گوشی‌هایی بسازند که پشت آن‌ها از جنس شیشه باشند و از ۶۴ گیگابایت حافظه پشتیبانی کنند.

اختراعات استیو جابز، آیفون
اختراعات استیو جابز، آیفون

۲. آی پاد (ipod)

از اولین اختراعات بعد از دوران تاریک اپل، آی پاد بود که در سال ۲۰۰۱ به بازار عرضه شد. کار اصلی که این آی پادها انجام می‌دهند پخش موزیک است و به نظر می‌رسد استیو جابز این دستگاه را طراحی کرده تا بتواند کاری کند که همه راحت‌تر بتوانند به آهنگ‌ها گوش بدهند، چرا که او از این مشکل رنج زیادی می‌برده. در حقیقت آی‌پادها اپل در چهار دسته تقسیم می‌شود. آی‌پاد تاچ (ipod touch)، آی‌پاد مینی (ipod mini)، آی‌پاد شافل (ipod shuffel) و آی‌پاد نانو (ipod nano) که امروزه اپل فقط روی آی پاند تاچ کار می‌کند و همچنان آن را تولید می‌کند.

آیپاد تاچ به نوعی آیفون‌هایی هستند که قابلیت برقراری تماس ندارند، البته با قیمتی مناسب که برای گوش دادن موزیک و انجام کارهای دیگر مناسب است.

اختراعات استیو جابز، آی پاد
اختراعات استیو جابز، آی پاد

۳. آی پد (ipad)

بعد از لپ تاپ‌ها، مردم به دنبال شگفتی دیگری بودند، چیزی که متفاوت باشد و کارایی مثل لپ تاپ داشته باشد. خب، استیو جواب این سؤال را در تبلت‌ها دید. برای همین در سال ۲۰۱۱ اولین تبلت اپل را ساخت. جالب است بدانید که آی پدهای اپل دو برابر سریع‌تر آیفون‌ها فروش کرد، به طوری که اپل در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد که ۲۵۰ میلیون نسخه از آیپدها را به فروش رسانده است. آی پدها تا سال ۲۰۱۹ از سیستم آی او اس آیفون‌ها استفاده می‌کردند، اما اپل طی یک حرکت انقلابی، طراحی نرم افزار این سیستم را تغییر داد و سیستمی شبیه به لپ تاپ و موبایل برای آی پدها طراحی کرد.

البته مهم‌ترین چیزی که باعث محبوبیت آی پدهای اپل شد، قلم‌هایی این دسته از محصولات به نام اپل پنسل (Apple penciel) بود. اپل پنسل به کاربر حس خوب نوشتن را می‌داد و با استفاده از آن می‌توانست کارهایی از قبیل یادداشت برداری و طراحی را انجام داد.

اصولاً آی پد های اپل به چهار دسته تقسیم می‌شوند که به ترتیب از ضعیف به قوی آن‌ها را برای شما آماده کرده‌ایم: آی پد (ipad)، آی پد مینی(ipad mini)، آی پد ایر(ipad Air)، آی پد پرو (ipad Pro).

اختراعات استیو جابز، آی پد (ipad)
اختراعات استیو جابز، آی پد (ipad)

۴.آی مک (i mac)

مک یکی از قدیمی‌ترین محصوصلات اپل است و تقریباً حدود ۳۴ سال قدمت دارد، از روزی که پروژه مکینتاش استارت خورد، داستان مک شروع شد و این ماجرا تا به امروز ادامه دارد. در حقیقت مک سیستمی است که همه قطعات سازنده‌اس را همراه خودش دارد، درست مثل مکینتاش که تصویر آن را در بالا مشاهده کردید. آی مک‌ها زمینه‌هایی بودند برای لپ تاپ های اپل.

مک‌های امروزی بسیار قدرتمند هستند و از سخت افزارهای خیلی خوبی در آن استفتاده شده است، به طوری که می‌توان به آن نام سیستم گیمینگ را داد.

اختراعات استیو جابز، آی مک
اختراعات استیو جابز، آی مک

۵. پیکسار (pixar)

در حقیقت پیکسار اختراع استیو جابز نبود. در حقیقت در سال ۱۹۸۶ این استادیو را به ارزش یک میلیون دلار خریداری کرد و نام آن را پیکسار گذاشت. رئیس شرکت اپل حدود ۵۰ میلیون تومان روی آن سرمایه گذاری کرد. این استادیو انیمیشن‌های کامپیوتری می‌ساخت، انیمیشن‌هایی که همه حتماً با آن‌ها خاطره داریم. برای مثال ماشین‌ها، داستان اسباب بازی‌ها، شرکت هیولاها، در جست و جوی نمو، شگفت انگیزان و بالا که هر یک از آن‌ها برای پیکسار جوایز خیلی خوبی را به بار آوردند.

سال ژانویه سال ۲۰۰۶ اعلام کرد که پیکسار را به ارزش ۷.۳ میلیارد دلار خریداری کرده است. بعد از انجام این معامله، استیو جابز به بزرگ‌ترین سهام‌داران استادیو دیزنی تبدیل شد و وارد هئیت مدرسه این کمپانی شد.

ثروت استیو جابز

استیو جابز کسی نبود که زیاد به ول اهمیت بدهد، چرا آدم پول دوستی بود، اما نه به قدر اعضای هیئت مدیره اپل. به قول والت دیزنی، پول وسیله‌ای است برای ساختن رویاها؛ خب استیو هم همین را می‌خواست. آقای جابز رویاهای بزرگی داشت و نمی‌خواست آن‌ها را به حقیقت برساند، وقتی ایده خوبی را می‌دید نمی‌توانتس دست روی دست بگذارد و از کنار آن به سادگی رد شود. من فکر کنم که استیو جابز این نوع نگرش را از والت دیزنی گرفته است، چرا که والت دیزنی هم هیچ وقت فرصت‌هایی که برایش پیش می‌آمد را از دست نمی‌داد. 

همانطور که خوانید، استیو بعد از بازگشت دوباره‌اش به اپل کنترل کل هیئت مدیره را به عهده گرفت و سهم بزرگی از در اختیار داشت، به طوری که بعد از مرگ رئیس شرکت اپل، همسر استیو حدود ۲۰ میلیون دلار به همراه سهم‌های بزرگی از کمپانی دیزنی و اپل را به ارث برد. 

به طور کلی طبق برآوردهایی که انجام شده، ثروت استیو جابز حدود ۸.۳ میلیارد دلار بوده است که او این عدد او را در جایگاه سی و سومین میلیارد آمریکا قرار می‌داد.

ثروت به شا کمک می‌کند کارهای مختلف را امتحان کنید
ثروت به شا کمک می‌کند کارهای مختلف را امتحان کنید

راز موفقیت استیو جابز

در قسمت‌های قبلی مقاله زندگینامه استیو جابز خواندید که استیو جابز چه کارهای بزرگی را در دنیا تکنولوژی انجام داده است، اما چطور چنین چیزی ممکن می‌شود؟

خب، همانطور که گفتیم، استیو جابز بعد از فروش کامپیوتر‌های اپل یک فهمید که مردم از یک کامپیوتر خانگی سرعت مناسب، کاربری راحت و طراحی زیبا می‌خواهد. در حقیقت دلیل موفقیت اپل ۲ همین سه عنصر هستند، این سیستم تنها سیستمی بود که همه این موارد را با هم داشت و مثل یک تغییر بزرگ برای مردم بود. به علاوه استفاده کردن از آن خیلی راحتر از استفاده کامپیوترهای دیگر بود. به قول ایلان ماسک کالایی که برای استفاده از آن به دفترچه راهنما نیز باشد، شکست خورده است.

دومین دلیل که باعث موفقیت کارهای استیو جابز شد، شجاعت ایجاد کردن تغییرات بود. برای سال‌ها بود که کامپیوتر‌های خانگی از دو بخش کیس و مانتور تشکیل می‌شدند، کامپیوترهایی ضعیف و با ظاهری تکراری که علاقه خریدار نسبت به سیستم‌های خانگی را کاهش داده بود. مردم نیازمند دیدن یک تغییر بودند و جابز هم همان چیزی را به آن‌ها داد که می‌خواستند؛ او در مکینتاش کاری کرد که همه اجزای کامپیوتر داخل مانتیور بگیرد. جالب است بدانید که این محصول فروش شگفت انگیزی داشت وسود خوبی نصیب اپل کرد، اما به دلیل مشکلات داخلی اپل برای تولید، قیمتش بالا رفت و دیگر آن محبوبیت گذشته را پیدا نکرد. قبلاً بیشتر درباره این ماجرا با هم صحبت کردیم. 

سومین دلیل رسیدن اختراعات استیو جابز به موفقیت در داشتن رنگ و روح بود. قبل از رونمایی از اولین نسخه آی مک، همه مردم و فکر می‌کردند که کامپیوترها فقط جهبه‌هایی سیاه و سفید هستند که کاربرد زیادی ممکن است نداشته باشند، اما بعد از معرفی شگفتی اپل، دیدگاه اشتباه مردم کاملاً تغییر پیدا کرد. کم کم دنیا داشت به سمت دیجیتالی شدن پیش می‌رفت و مصرف کامپیوترهای خانگی از گذشته بیشتر می‌شد، پس مردم نیاز داشتند کامپیوتری خانگی برای خوشان بخرند تا بتوانند کارهای اداری خودشان را انجام بدهند. خب، از آنجایی هم که زیبایی حرف اول را می‌زند، مسلماً چیزی را انتخاب می‌کنند که زیباترین باشد.

نباید به ابزار اعتماد داشته باشید، بلکه باید به مردم اعتماد داشته باشید
نباید به ابزار اعتماد داشته باشید، بلکه باید به مردم اعتماد داشته باشید

علت مرگ استیو جابز

این بخش تلخ‌ترین قسمت زندگینامه استیو جابز است، بخشی که دنیا تکنولوژی را در غم و اندوه فراوانی قرار دارد. متأسفانه در سال ۲۰۰۳، استیو جابز افسانه‌ای متوجه شد که به سرطان لوزالمعده مبتلا شده است. برای این که دکتر‌ها بتوانند سرطان او را درمان کند، دو راه بیشتر نداشتند. یا این که او را عمل کنند، یا این که اگر استیو جابز می‌توانست رژیم غذایی گیاهخواری را رعایت کند. جابز راه سخت‌تر را رژیم غذایی را انتخاب کرد و به خوبی آن را رعایت کرد.

اما سرطان می‌توانست مانند یک بمب در رسانه‌ها باشد؛ اگر سهام اپل متوجه می‌شدند که مدیرعامل شرکت سرطان دارد حتماً سهام‌های خودشان را می‌فروختند و قیمت سهام اپل به شکل فجیعی پایین می‌آمد، پس این مدیر موفق تمام تلاش خودش را کرد و به مدت ده سال رژیم غذایی سخت را رعایت کرد.

استیو سعی کرد که مسئله بیماری خودش را محرمانه نگه دارد، اما زمانی که در سال ۲۰۰۴ عمل جراحی سرطانش را انجام داد، خبرش مثل بمب در رسانه‌ها پیچید و تغییراتی هم در قیمت سهام ایجاد کرد.

در این دوران کم کم استیو جابز داشت قدرت مدیریت خودش را از دست می‌داد، پس در سال ۲۰۱۱ تصمیم گرفت که تیم کوک، یکی از مدیران ارشد اپل را به عنوان مدیر عامل جایگزین خودش بکند، کاری که بعد از چند ساعت زندگی قیمت سهام اپل را ۵ درصد کاهش داد. تیم شخص مورد اعتمادی بود، درست بود که اوایل کار زیاد جالب نبود، اما بعدها نوآوری‌هایی را وارد اپل کرد که هیچ کس آن‌ها را ندیده بود.

استیو جابز، مدیر و مؤسس اپل بعد از ده سال مبارزه با سرطان در ۵ اکبتر سال ۲۰۱۱ ما را تنها گذاشت و از این دنیا رفت. با رفتن او، دنیای تکنولوژی یکی از چرخ دنده‌های اصلی خودش را از دست داد و جای خالی استیو همیشه در آن احساس می‌شود.

احتمالاً مرگ بهترین اختراع زندگی است، چرا که عامل تغییر است
احتمالاً مرگ بهترین اختراع زندگی است، چرا که عامل تغییر است

خلاصه زندگینامه استیو جابز

استیو جابز، مدیر و مؤسس کمپانی اپل، کسی بود که جرأت دنبال کردن رویاهایش را داشت. کسی که در بدترین شرایط ممکن کار کرد، حرف‌های زور دیگران را شنید و قبول کرد تا در مسیر رویاهایش باقی بماند؛ هر صبوری پاداش خودش را خواهد داشت. او بعد از سال‌ها توانست مکینتاش را بعد از بازگشت دوباره به اپل زنده کند و محصوصلی را در دستان مردم قرار بدهد که تا به حال آن را به خوب ندیده‌اند.

خلاصه بگویم، رئیس شرکت اپل کسی بود که توانایی استفاده از فرصت‌های مناسب را داشت و به فرصت‌هایی که در مسیرش قرار داشت اهمیت زیادی می‌داد. او ایده‌هایی احمقانه داشت که شاید هیچ کس حاضر نبود به آن‌ها پول بدهد، اما طوری آن را می‌ساخت که همه عاشق آن شدند. کاری کرد که مردم دیدگاه تازه‌ای نسبت به کامپیوترها داشته باشند و زندگی را از زاویه‌ای دیگر ببینند، چرا که دنیا نیازمند پیشرفت نیست نیازمند تغییر است. تغییراتی که احمقانه به نظر می‌رسند ولی در انتها آثار هنری را خلق می‌کنند که نمی‌توانیم تصورشان کنیم.

امیدوارم که از مقاله زندگینامه استیو جابز لذت برده باشید و گوشه‌ای نکات مثبت و دلایل موفقیت او را برای خودشتان یادداشت کرده باشید. فراموش نکنید، شما هم اگر بخواهید، می‌توانید استیو جابز زمانه خودتان باشید و تغییراتی به وجود بیاورید که دنیا را از این رو به آن رو کند.

Biography of steve jobs

پاسخ به سوالات
محمدرضا شهری | گام برتر

محمدرضا شهری | گام برتر

25 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

  • استیو جابز تکونولوژی رو ترکوند. حتی یوزر مایکروسافت هم اسکی از رو مک اپل بوده که تو این مقاله به خوبی توضیح دادید. کمتر جایی دیدم این حقیقت را گفته باشن. خدایی تخصص استیو جابز زنده کردن ایده های نو بود شرکت های بزرگی مثه IBM نمیذاشتن به حقیقت تبدیل بشه. ممنون از این مقاله خوبتون. خدایش به روحم جلا داد

    • خوبه بدونید که استیو جابز و بیل گیتس هر دو از یک پروژه به نام alto که در شرکت زیراکس بود،رابط کاربری رو برداشت کردن و به قول شما اسکی رفتند. پروژه ای که در شرکت زیراکس جدی گرفته نشد.

  • در یک کلام محشر، این که می گن موفقیت ها حال شکست ها هستن واقعا راسته! استیو جابز هزارن بار شکست خورد و در نهایت توانست چیزهایی را بسازد که دنیا را متحول کند.

    • سلام
      بله شکست‌ها نقش مهمی در موفقیت دارد، چرا که درس‌هایی فراموش نشدنی به ما می‌دهد و به ما کمک می‌کند که اتفاقات فوق العاده‌ای را به وجود بیاوریم.

  • احساس میکنم استیو جابز و خیلی از افراد موفق جهان نابغه نبودند بلکه انسان هایی بودند ک دنیال رویاشون رفتند و ب همین دلیل پشتکاری رو داشتند ک هیچکس نمیتونسته داشته باشه

    • بله همینطوره
      ممنون از دیدگاهتون

  • مصمم بودن و اینکه به هیچ عنوان باور شکست رو نداشتند ،باعث میروزی این انسانها شده.حالا اگه یک انسان معمولی باشه،با یک چالش کوجک،خودش رو شکست خورده می دونه و بولدزر هم نمی تونه اون رو دیگه بلند کنه?

  • مقاله جالبی در مورد استیو جابز بود فقط در مورد به دلیل طولانی شدن جمله من خوب متوجه منظور نشدم

  • معمولا راز موفقیت اکثر افراد موفق مثل همه.وقت شناسی پشتکار پشتکار پشتکار ،درس گرفتن از اشتباهات دیگران و خودشون، از صفر شروع کردن و همه مواردی ک در مقاله به اون اشاره شد

  • یک انسان چقدر میتونه توانایی و خلاقیت داشته باشه. امیدوارم ماهم بتونیم از تواناییهامون در مسیر پیشرفت استفاده کنیم .

  • سلام خیلی عالی بود همچین مقاله ای فقط از اقای شهری انتظار میرفت خیلی خوب بود.

  • آفرین آقای شهری
    خلیلی جالب بود برام
    متن زیبا،دقیق و بی نقص بود
    تبریک میگم

دیدگاهتان را بنویسید