چرا کسب و کار ها شکست می خورند ؟ در این مقاله جواب این سوال را دریافت خواهید کرد. آیا میخواهید کسب و کار جدیدی شروع کنید ولی از شکست در آن میترسید؟ چرا اولین کسب و کار شما احتمالاً شکست میخورد؟ و چطور میتوان صاحب یک کسبوکار موفق بود؟ با وجود اینکه تعدادی از اولین کسبوکارها موفق می شوند، اما شکست اولین تجربه شخصی احتمال بیشتری دارد. شرکتهای نوپا و تازه تأسیس بنا به دلایل مختلفی شکست میخورند و آرزوهای مؤسسان خود را بر باد میدهند. هر کارآفرینی که خطر شروع یک کسب و کار را به جان میخرد، در پس ذهناش به سود فکر میکند. داشتن یک کسب و کار میتواند بسیار سودمند و در عین حال، بسیار پرخطر باشد. عوامل مشخصی وجود دارند که میتوانند دلیل شکست در کسب و کار باشند، ولی عدم تحقیق مناسب و کافی در مورد سوددهی بازار پیش از چنین سرمایهگذاری پرخطری یکی از دلایل اصلی شکست در کسب و کار است. با آگاهی از دلایل این مسئله، میتوان خود را بهتر برای آن آماده کرد.
در ادامه این مطلب عوامل مهمی که که باعث شکست یک کسب و کار می شود برای شما بیان شده است.
کارآفرین موفق
برای بسیاری از افراد واژهی “اشتباه” بار معنایی منفی دارد. کارآفرینان تازه کار نیز از این قاعده مستثنا نیستند: شما تصمیمی گرفته یا کاری انجام دادهاید که مطابق انتظار پیش نرفته است، اکنون مسئول پیامدهای آن هستید. به عبارت دیگر خربزه را خورده و اکنون باید پای لرز آن بنشینید.
با این حال اکثر اشتباهات، حتی آنهاییکه در زمان تصمیمگیری بسیار سنگین و حساس به نظر میآمدند، به شکستهایی موقتی ختم میشوند. در حقیقت معمولا به داراییهای مفیدی تبدیل میشوند که در خود ابزارهای موفقیت و بهبود کسب و کار را در بر دارند.
با وجود اینکه تعدادی از اولین کسب و کارها موفق میشوند، شکست اولین تجربه راه اندازی یک کسب و کار شخصی، احتمال بیشتری دارد. روی خوب ماجرا اینجاست که اگر شما از علل عمده شکست اولین کسب و کارها آگاهی داشته باشید، بهتر خود را آماده روبه رویی با دست اندازهای مدیریت اولین کسب و کار خواهید کرد. به عبارت دیگر برای اینکه کارآفرینی موفق باشید باید خود را آماده چالشهای کارآفرینی کنید.
حتی اگر نهایتا با شکست روبرو شوید، آمادگی برای شکست باعث میشود، کمتر روحیه خود را باخته و این تجربه را پلی برای موفقیتهای بعدی خود قرار دهید. با آگاهی از اینکه شما تنها فردی نیستید که چنین تجربهای پیدا میکند کمی احساس آرامش پیدا میکنید. نامهای مشهوری در عرصه راه اندازی اولین کسب و کارهای شخصی، مانند بیل گیتس، والت دیزنی، ایلان ماسک یا جف بزوس شکست خوردهاند.
مطالعه مدرسه بازرگانی هاروارد نشان داد که ۷۵ درصد از کسب و کارهای نوپا که کارشان را بدون تجربه قبلی آغاز کردهاند، در نهایت ناکام ماندهاند.
مطمئنا این آمار باعث میشود که کارآفرینان پرشور از شروع کسب و کار نوپای خود منصرف شوند. اما اگر شما واقعا به ایدههای خود مطمئن هستید و ایمان دارید که میتوانید موفق شوید، این آمار را نادیده بگیرید و با قدرت کار خود را شروع نمایید.
اما آنچه که در اینجا اهمیت پیدا می کند تعداد کسب و کارهای نوپا شکست خورده نیست بلکه اطلاعاتی که مهم هستند علت شکست این کسب و کارهای نوپا و چگونگی جلوگیری از بروز دوباره آنهاست.
در ادامه به بحث در مورد برخی علل اساسی شکست کسب و کارها و دلیل شکست کارآفرینان در کسب و کار خواهم پرداخت.
1.عدم نظرخواهی و مشورت با افراد حرفهای
نخستین دلیل شکست کارآفرینان در کسب و کار این است که احساس میکنند نیازی به همفکری و مشورت با دیگران ندارند. اغلب اوقات، کارآفرینان به این دلیل اقدام به راهاندازی یک کسب و کار میکنند که پیشتر شاهد سوددهی کسب و کاری مشابه برای دیگران بودهاند. بله، شاید چنین کسب و کاری برای دیگران سودده باشد، ولی شاید رازی نیز پشت این موفقیت نهفته باشد. شاید این راز مثلا مربوط به موقعیت، خدمات مشتری خوب، آگاهی از منابع مناسب برای تامین مواد اولیه و غیره باشد.حتما دلیلی وجود دارد که افراد با تجربه و حرفهای چیزی بیش از تازه کارها به دست میآورند.
تجربه محصول مهارت و دانش است. چنانچه این اولین تجربه کاری شما برای راه انداختن یک کسب و کار شخصی است، به این معناست که نمی توانید از هیچ تجربه قبلی در تصمیم گیریها، تعیین استراتژی و جهت گیری کلی شرکت یا مواجهه با چالشهای دشوار استفاده کنید.
داشتن یک مشاور که همیشه شما را از ارتکاب اشتباهات احمقانه باز دارد، بسیار لازم و مفید است. مزیت دیگر مشورت با حرفهایها این است که، شما با آدمهایی ملاقات و گفتوگو میکنید که پیشتر، کسب و کار مشابهی شما را راه انداختهاند، اشتباهاتی مرتکب شدهاند، و راههای جبران یا جلوگیری از آن اشتباهات را یاد گرفتهاند.
برای مثال، بیل گیتس و سِر ریچارد برنسون دارای مشاورانی نظیر وارن بافت و سِر فِرِدی لِیکر بودند. اگر آنها مشاور و مربی داشتند، شما چرا نداشته باشید؟
یکی از بهترین توصیههایی که میتوانم به هر آدمی در کسب و کار ارائه دهم این است که هرگز از یاد گرفتن دست نکشد؛ نه تنها باید در مورد بازاریابی در صنعت مربوط به خودتان مطالعه و کسب دانش کنید، بلکه در مورد چگونگی خرید و فروش خدمات و محصولات در دیگر صنایع، و همچنین چگونگی اصلاح و بهبود اوضاع نیز کسب اطلاعات کنید.
2.نداشتن جرئت ریسک کردن
کار آفرینان تازه کار در مقابل همتایان با تجربه ترجیح میدهند با احتیاط بیشتری عمل کنند. این ویژگی خصوصاً با عدم اعتماد به نفس که از عدم تجربه کاری نشأت میگیرد در ارتباط است. این مسئله تا حدودی با دسترسی به منابع محدودتر در مقایسه با رقبای مجرب نیز ارتباط دارد. همه این موارد نشان دهنده قابلیت پایداری کمتر در شرایط بی ثباتی مالی است که در موفقیت یک کسب و کار بسیار تعیین کننده است. درست است که محتاط عمل کردن ممکن است منجر به موفقیت شود، اما این خطر پذیری است که شما را از سایر رقبایتان متمایز میکند.
در حقیقت هوشمندانه ریسک کردن پیش نیاز استفاده از فرصت های طلایی است.
همیشه بر سر فرصت های طلایی رقابت وجود دارد. به همین دلیل اگر هوشمندانه ریسک کنید فرصتهایی را به دست میآورید که دیگران آنها را از دست میدهند.
3.نداشتن شبکه ای از روابط کاری
از نظر برایان تریسی یکی از بهترین راه های ارتقای سطح زندگی و کسب و کار، ایجاد ارتباط و شبکه سازی مداوم با افراد حوزه کاری می باشد.
زمانیکه اولین کسب و کار خود را راه اندازی میکنید حتی اگر شخصیتی اجتماعی هم داشته باشید، احتمالاً شبکه چندان بزرگی ندارید. توجه کنید که دسترسی به شبکهای حرفهای، متناسب با کارتان نقش اساسی در موفقیت نهایی کسب و کار شما دارد. روابط شما امکان دسترسی به مشتریان بالقوه، شرکتهای کاری، تامین کنندگان و حتی کارکنان را برای شما ایجاد میکند و اگر خوش شانس باشید، شما را با سرمایه گذاران و مشاوران حرفهای نیز آشنا میسازد.
بدون دسترسی به یک شبکه کاری قدرتمند فرصت دستیابی به چنین مزایایی را از دست داده و از رقبای خود که چنین شبکههایی دارند عقب خواهید ماند. اگر میخواهید موفق باشید، باید برای شبکه سازی وقت بگذارید. این توصیهای عالی است، ولی به تنهایی کافی نیست؛ آنچه که در مورد شبکهسازی بسیار اهمیت دارد، نحوه انجام این کار است.
4.عدم توجه به نیاز مشتری
اولویت دادن و توجه به مشتری بسیار اهمیت دارد. کسب و کاری که خدمات و توجه مناسبی به مشتریان داشته باشد، حتما پیشرفت میکند. توجه مناسب به مشتری باعث بازگشت مشتریان میشود، و بازگشت مشتریان باعث وفادار شدنشان میشود. اگر رفتار بسیار خوبی با مشتریان نداشته باشید، آنها سمت رقبایتان کشیده خواهند شد. یاد بگیرید چگونه باید به مشتریانتان نشان دهید که برایتان محترم و ارزشمند هستند. همیشه در مورد کیفیت محصولتان از آنها سوال کنید و در قبال اظهار نظرشان دربارهی محصول، تخفیفاتی برایشان در نظر بگیرید (صرفنظر از اینکه نظرشان مثبت باشد یا منفی). اگر به اندازهی کافی به مشتری نزدیک نشوید، اگر شبیه سایر فروشندهها با آنها رفتار کنید، فقط وقتی سراغتان میآیند که گزینهی دیگری جز شما نداشته باشند. عدم توجه کافی به نیاز مشتری، بسیاری از کسب و کارها را نابود کرده است. واحد خدمات مشتریانتان معرف برند شما است.
در یک استارتاپ کارآفرینان تمرکز خود را بر تعداد مشتریان فعلی میگذارند (چرا که ارتباط تنگاتنگی با درآمد و سودآوری دارد).
با این حال به جای تمرکز بر کمیت، به کیفیت توجه کنید: به مشتریانی که در حال حاضر و به طور قطعی (کم یا زیاد) دارید توجه کنید و ببینید آنها دربارهی شرکت شما چه حرفهایی میزنند. هرگز فرصت مطالعهی بیشتر دربارهی شناخت برند و مشتریان خود را از دست ندهید.
آیا آنها با کانالهای شما در شبکههای اجتماعی ارتباط برقرار کردهاند؟ آیا در مورد کسب و کار شما اظهار نظر میکنند؟ آیا دوباره از شما خرید میکنند؟ اگر کسی دربارهی کسب و کار شما صحبت نمیکند،علیرغم تمام فعالیتهای جاری سازمان نشانهی بدی برای آیندهی کسب و کار شماست.
5.مردم به اندازه کافی شما را جدی نمی گیرند
اگر این اولین کسب و کار شماست، حقیقت تلخ این است که اغلب مردم، از سرمایه گذار گرفته تا شرکا، کارکنان و مشتریان، شما را به اندازه کافی جدی نمیگیرند. آنها با این واقعیت آشنایی دارند که کارآفرینان کم تجربه احتمالا موفق نمیشوند و به راحتی از کسب و کار شما با این توجیه که شانس موفقیت کمتری دارید، چشم پوشی میکنند. در بهترین حالت کار شما رسالتی است که یک تنه باید آن را محقق کنید.
تمام این فاکتورها تهدید آمیز است، اما توجه داشته باشید که برای این لیوان، نیمه پری هم وجود دارد و آن اینست که شکست کسب و کار شما پایان راه نیست بلکه تازه شروع این مسیر است. هر شکستی در زندگی شما چه کوچک و بی اهمیت و چه بزرگ و موثر تجربهای به شما میآموزد و بستری برای انجام کارهای بهتر در فرصتهای آینده ایجاد میکند.
اغلب کارآفرینان کسب و کارهای بسیاری راه اندازی و تعطیل میکنند، بنابراین اگر اولین کسب و کار شما با شکست مواجه شد، بدین معناست که دومین کسب و کار شما احتمالا شانس بیشتری برای موفقیت دارد. کارآفرین موفق با شکستها پیشرفت میکند، بنابراین به شکست از منظر یک واژه ناامید کننده نگاه نکنید. به جای آن واژه شکست را به عنوان گامی در جهت نزدیک شدن به مسیری بنگرید که شما را به رویاهای کارآفرین موفق نزدیک میکند.
لاری اسمیت (Larry Smith) در سخنرانی TED طنز آمیز و بی پرده خود از دلایل پوچی که افراد بعد از هر شکست برای خود میبافند، تا دیگر پی علایق خود نروند، صحبت میکند که تماشای آن را به شما پیشنهاد میکنم.
6.احتمالا شما برند کسبوکارتان را نادیده میگیرید
تلاش برای بازاریابی کردن یک کسب و کار بدون معرفی برند، درست مانند برپا کردن جشن و دعوت از مهمانان است بدون ذکر کردن آدرس.
برند شما، هویت کسب و کار شماست و چه برای مشتریان جدید و چه مشتریان قدیمی مهم است.
برند کسب و کار شما باید در تمام پیامهای بازاریابی – از محتوای وبسایت گرفته تا عکس بنر فیسبوکتان برجسته و مشخص باشد.
زمانی که افراد برند یا لوگوی کسب و کار شما را میبینند، از زمینهی تخصصی شما و محتوای خدمات کسب و کارتان اطلاع پیدا میکنند و دربارهی مجموعهی ویژگیهای دریافتی از کسب و کارتان نظر پیدا میکنند.
اگر چنین ارتباطی بین کسب و کار شما و مخاطبانتان ایجاد نشده باشد، درست مانند تکه چوبی روی آب، بدون احساس تعلق به جایی، معلق باقی خواهید ماند.
برعکس این موضوع نیز درست است، هرچه ارتباط بیشتری برقرار کنید، تعداد بیشتری از مشتریان با برند شما آشنا خواهند شد و به احتمال بیشتری از شما خرید خواهند کرد. اگر جزو کارآفرینان تازه کار هستید، این نکته را همواره به یاد داشته باشید که بدون چنین انسجامی نمیتوانید با مشتریانتان ارتباط برقرار کنید – و در نتیجه اعتبار کافی برای ادامهی کار به دست نخواهید آورد.
7.شما مزیت رقابتی ندارید
در هر بخشی، همزمان چندین کسب و کار برای پولهای یک مشتری رقابت میکنند. مزیت رقابتی یعنی کسب و کار یا محصول شما مزایایی بیشتر از رقبا برای مشتری داشته باشد. پس اگر محصول و یا خدمتی که ارائه میدهید به طور قابل توجهی متفاوت از رقیبتان نباشد، نظر هیچ کس را جلب نمیکند.
برای مثال:
مزیتهای رقابتی شما میتواند قیمت کمتر محصول، ویژگیهای جذاب محصول یا خدمت شما، نحوه توزیع و ارسال بهتر باشد یا هر چیزی که این شانس را به شما میدهد که به مشتریان بگویید ما انتخاب بهتری هستیم.
همیشه این بهترینها هستند که باقی میمانند. بنابراین هر کسبوکاری باید حداقل یک ویژگی منحصربهفرد داشته باشد. ویژگی که ضامن بقای آن در عرصه رقابت بازار خواهد بود و به کسبوکارها کمک میکند همیشه حرفی برای گفتن داشته باشند.
کلام پایانی
در مجموع این اشتباهات فقط مختص کسب و کارهای نوپا نیست، بلکه اشتباهاتی بسیار رایج است. بسیاری از کارآفرینان تمام استراتژیهای خود را بر اساس یکی از اشتباهاتی که گفته شد قرار میدهند. اما خبر خوب اینجاست که اگر هنوز فرصت زیادی از دست نرفته نباشد، هیچ یک خارج از کنترل شما نیستند. مادامی که هنوز کسب و کار شما کاملا وارد ورطه نابودی نشده است (مانند کاهش اعتماد مصرف کنندگان یا از دست رفتن سرمایه شرکت) میتوانید با اعمال تغییراتی دوباره جایگاه خود را برای کسب موفقیت به دست بیاورید. میتوانید جلوی ضرر را گرفته و با اصلاح استراتژی خود، وضعیت کسب و کارتان را بهبود دهید.
12 Comments
Join the discussion and tell us your opinion.
سلام مقاله خوبی بود من در زمینه شغل خودم نیاز به کمک دارم یک بار در یک زمینه دیگر با پشتیبانی صحبت کردم باز هم امکان مشاوره وجود دارد؟ در این مقاله فقط به شرکت ها و سازمانها اشاره شده در ضمن کسی که هنوز مهارتهای کمی در زمینه شغل خودش دارد چطور مزیت بهتری ارایه دهد؟ و تا زمانی که مهارتهایش قوی تر نشده اند مشتری اش کم است یا مشتری نخواهد داشت.
سلام
بله امکانش هست می تونید با موسسه تماس بگیرید 02156692113
یا به شماره تلگرامی پیام بدین 09038942379
ممنون از همراهی شما
سلام مقاله خوبی بود تمام انچه که در مقاله به عنوان دلایل شکست کسب و کارها به اونها اشاره شد کاملا درسته و باید در هر کسب و کاری به اونها توجه کرد تا موفقیت بیشتری حاصل بشه.
سلام
خوشحالم براتون مفید بوده
ممنون از همراهی شما خانم صفری عزیز
سلام.موفیت از ان کسانی است که تلاش میکنند ونیمه پرلیوان رو میبینند.به موقع بود.عالی .سپاس
سلام
ممنون از همراهی شما خانم شاهری عزیز
درود بی پایاااان بر شمااااا???
عااااااالی ???????
.
ممنون از انرژی بی نظییر شما خانم نعمتی عزیز
سلام مرور شد
سلام
ممنون میشیم نظراتتون رو با ما به اشتراک بزارید
موفقیت در هر کاری نیاز به یک سری آگاهیها و مهارتهاست
کاملاً درسته
ممنون از شما