15 داستان انگیزشی که نباید ساده ازش رد بشی!
مشکلات و سختی ها همیشه در زندگی همه افراد وجود دارند؛ بدون شک هر چقدر هم که بگردید نمی توانید فردی را پیدا کنید که از هر نظر رضایت کامل از زندگی داشته باشد و همه چیز برای آرامش و خوشبختی او فراهم باشد. اما چیزی که اهمیت دارد این است که در پس تمام این مشکلات بتوانیم روحیه و امید و انگیزه خود را حفظ کنیم و مسیر خود را ادامه دهیم. درست است که دنیا گاهی بسیار سخت گیر می شود، اما در همین سختی ها هم میتوان به دنبال نقاط روشن و خوشبختی های کوچک گشت.
زمانی که آنها را پیدا کنیم مطمئن باشید که زندگی طعم دیگری خواهد داشت و می توانید معنای واقعی آن را درک کنید. در واقع گاهی به حدی در خواسته های خود غرق می شویم که فراموش می کنیم چیزهای کوچک بسیاری وجود دارد که می توان از آنها لذت برد. ما در این مقاله قصد داریم تعدادی داستان انگیزشی برای شما بیان کنیم تا شاید مراجعه به آن ها در مواقع سختی بتواند روحیه ادامه مسیر را در شما تقویت کند.
در ادامه بخوانید: بهترین جملات انگیزشی بزرگان دنیا
داستان انگیزشی تغییر
گاهی فقط یک تغییر در دیدگاه و نظرمان کافیست تا انگیزه بیشتری برای انجام کارهای بزرگ و هدفمان داشته باشیم. در داستان زیر میخوانید که چگونه یک تغییر کوچک در نگاهمان به زندگی و اطراف، تا چه حد زیادی می تواند موثر باشد.
داستان انگیزشی زندگی سلف سرویس است!
یکی از افراد معروف آمریکا برای نخستین بار به یک رستوران سلف سرویس دعوت شد. پس از حضور در رستوران، مرتب منتظر بود که شخصی برای گرفتن سفارش از او بر سر میز حاضر شود، اما هر ساعت منتظر ماند هیچ کس به سراغ او نیامد. زمان گذشت و مشاهده می کرد که تمام افرادی که پس از او وارد رستوران شدهاند، همگی مشغول صرف غذای خود هستند.
این موضوع به شدت او را عصبانی کرد و مدام با خود در حال جنگ بود که چرا در این رستوران هیچ کس برای او احترام قائل نیست و به او توجه نمی کند. در ذهنش مدام با این افکار درگیر بود تا اینکه پس از گذشت مدت زمانی، مرد دیگری بر سر میز کناری او نشست و مشغول صرف غذای خود شد.
شخص معروف با دیدن این صحنه دچار عصبانیت دوچندان شد. نزدیک میز آن فرد رفت و از او پرسید: آقای محترم شما همین پنج دقیقه پیش وارد رستوران شدهاید و هم اکنون بشقابی پر از غذاهای رنگارنگ در مقابل شماست. اما من مدت زمان زیادی است که بر سر این میز نشستم و هیچ کس برای تحویل سفارش من نیامده. علت چیست؟
مرد مقابل اینگونه پاسخ داد که: اینجا رستوران سلف سرویس است و شما میتوانید به انتهای سالن مراجعه کنید. ازغذاهای روی میز هر کدام را که مایل بودید، بردارید و سپس هزینه آن را پرداخت نمایید و غذای تان را میل کنید. در واقع در این رستوران همه چیز در اختیار شخص شماست.
فرد معروف با شنیدن این جمله کمی جا خورد و به فکر فرو رفت. نهایتاً به این نتیجه رسید که زندگی دقیقاً مانند یک رستوران سلف سرویس است و همه چیز برای لذت بردن مهیا است. اما متأسفانه اغلب افراد آنقدر محو تماشای خوشبختی دیگران هستند که فراموش می کنند هر آنچه دیگران از آن بهره میبرند، می تواند در اختیار آنها نیز باشد.
بنابراین بهتر است در زندگی به جای یکجانشینی و عصبانیت، به فکر این باشیم که قدمی برداریم و سپس از بین شرایط هایی که برای ما مهیا میشود و هدایایی که زندگی در اختیار ما قرار می دهد، همه چیز های مورد علاقه خود را برداریم و از آنها لذت ببریم.
در ادامه بخوانید: فیلم های انگیزشی برتر دنیا
داستان انگیزشی در مورد باور
باور ها تعیین کننده توانایی های شما هستند. به شما نشان میدهند که آیا واقعا توانایی چیزی را دارید یا نه… ما انسان ها با باور هایمان زنده هستیم و وقتی رسیدن به هدف و رویایی را از اعماق وجومان باور کنیم، آنگاه است که بزرگترین راه در راستای رسیدن به آن را برداشته ایم.
داستان انگیزشی ناشنوا باش!
روزی بر اثر اتفاقی دو قورباغه در گودال عمیقی افتادند. هر چقدر که تلاش میکردند، نمی توانستند خود را از درون گودال نجات دهند. یکی از قورباغه ها پس از گذشت مدت زمانی دست از تلاش و پریدن کشید و به قورباغه دیگر گفت بهتر است تو هم بیش از این تلاش نکنیی و خودت را خسته نمایی. ما هیچ راه نجاتی برای رهایی از این گودال نداریم و همین جا خواهیم مرد.
قورباغه دیگر بدون توجه به او همچنان در حال پریدن بود و هر بار سعی می کرد، ارتفاع پرش خود را بلند تر کند. در نهایت قورباغه های دیگر بر اثر شنیدن سر و صدای آنها بالای گودال جمع شدند و آنها نیز با قورباغه اول هم عقیده بودند و مدام تکرار می کردند که تو نمی توانی خودت را از این گودال نجات دهی؛ بیخود و بی جهت جست و خیز نکن.
پس از گذشته مدت زمانی قورباغه دوم در نهایت تعجب همه توانست خودش را از گودال نجات دهد. همه از این موضوع تعجب کردند و با خود اندیشیدند، چطور می شود وقتی همه ما معتقد بودیم که او نمی تواند موفق شود اما خودش را نجات داد؟
به سمت قورباغه رفتند و از او سوال کردند، چطور خودت را از گودال نجات دادی اما قورباغه فقط به آنها نگاه کرد و هیچ پاسخی نداد. هرچقدر با او صحبت میکردند، او هیچ جوابی نمیداد. پس از گذشت زمانی قورباغه ها متوجه شدند که این قورباغه قهرمان ناشنوا بوده است و در تمام مدتی که آنها به او القا می کردند که موفق نخواهد شد، او فکر می کرد قورباغه های دیگر در حال تشویق او هستند. بنابراین تلاش خود را بیشتر میکرد.
در زندگی همه ما نیز قطعاً افرادی وجود دارند که مدام با افکار منفی و سخنان منفی خود سعی میکنند موفقیت ما را تحت الشعاع قرار دهند و یا حتی در برخی مواقع چون مسیری که انتخاب میکنیم با مسیر حرکت آنها یکی نیست، فکر می کنند کارهای ما بیهوده و بی دلیل است و نهایتاً هیچ نتیجه ای نخواهد داشت. اما چیزی که اهمیت دارد این است که هرگاه در زندگی دیگران درباره انتخاب ها و اهداف شما نظر میدهند و یا سعی میکنند شما را از ادامه مسیر منصرف کنند، باید ناشنوا باشید تا سخنان آنها انرژی و انگیزه شما را از بین نبرد.
فراموش نکنید در پس هر تصمیمی قطعاً انگیزه و علتی نهفته است. بنابراین هر موقع تصمیم گرفتید ناامید شوید و یا به خاطر حرف دیگران پا پس بکشید، به خود یادآوری کنید که علت حضور شما در مسیر فعلی انگیزه ها و اهداف شخصی تان است. (مقاله راه های افزایش انگیزه را از دست ندهید) پس دلیلی ندارد که نظرات دیگران شما را از رسیدن به آنچه در آرزویش هستید باز دارد.
داستان انگیزشی در مورد صبر
درست است که زمان محدود است و زندگی کوتاه، اما مسئله این است که ما در عین اینکه تلاش می کنیم باید صبر هم داشته باشیم. گاهی گذر زمان میتواند بهترین حلال مشکلات ما باشد، این داستان هم چنین موضوعی را به زیبایی برایتان به تصویر میکشد.
داستان انگیزشی همه چیز در وقت خودش
روزی فردی یک پیله پروانه را که هنوز نوزادی درون آن بود، با خود به خانه آورد. مشتاقانه منتظر بود تا پروانه ای زیبا از درون آن خارج شود. روز ها پشت سر هم می گذشتند تا اینکه یک روز بالأخره سوراخ کوچکی در گوشهای از پیله ایجاد شد.
پس از گذشت مدت زمانی از این سوراخ کوچک یک پروانه سر بیرون آورد که در همان نگاه اول بسیار زیبا به نظر می رسید و قسمت کوچکی از بالهای خوش رنگ او نیز نمایان بود. مرد مشتاقانه به او می نگریست و منتظر بود که پروانه به طور کامل از پیله خارج شود و از دیدنش لذت ببرد؛ اما هر چقدر منتظر ماند هیچ اتفاقی نیفتاد.
مرد با خود این طور فکر کرد شاید بهتر است به پروانه کمک کند. بنابراین با یک چاقوی کوچک و ظریف به آرامی قسمت دیگری از پیله را برش داد تا به پروانه کوچک و جوان کمک کند، به طور کامل از پیله خود خارج شود.
اما وقتی این کار را انجام داد متوجه شد، قسمتی از بال های پروانه که درون پیله قرار دارند، چروکیده و ضعیف هستند و علاوه بر این بدن او هنوز به شدت سنگین به نظر می رسد. با خود اندیشید که قطعاً این بال های چروکیده و ضعیف توان حمل بدن پروانه را نخواهند داشت؛ چند روز دیگر نیز منتظر ماند تا شاید پروانه نهایتاً بتواند، پرواز کند.
اما متاسفانه اشتباه مرد موجب شده بود که پروانه برای همیشه از پرواز کردن محروم شود و علت آن هم چیزی نبود جز عجله بیش از اندازه ی او.
دلیل این که فقط قسمت کوچکی از بدن پروانه از پیله خارج شده بود، همین بود که هنوز بال های او تکامل پیدا نکرده بودند و بدون شک زمانی که به طور کامل آماده پرواز می شد، خودش می توانست از پیله خارج شود.
داستان زندگی آدم ها هم دقیقاً شبیه این پروانه است. گاهی اوقات در زندگی برای رسیدن به چیزهایی که به آنها علاقه داریم آنقدر عجله می کنیم که باعث آسیب به خودمان و دیگران می شویم. چون شرایط رسیدن به آن هدف هنوز مهیا نیست و چه بسا عجله ما شرایطی را که میتوانست در زمان خودش به بهترین شکل ممکن برای ما اتفاق بیفتد، متلاطم و ناآرام کرده است. بنابراین انچه که از این داستان میتوان برداشت کرد این است که نگران سختی ها و مشکلات نباشید. بهتر است صبر کنید تا در زمان مشخص بتوانید مانند یک پروانه به زیبایی پرواز کنید و لذت زدگی را بچشید.
در ادامه بخوانید: شعرهای انگیزشی
داستان انگیزشی توانمندی ها
اگر می خواهیم در زندگی از شغل ، کسب وکار ، تحصیلات و کلا خودمان احساس رضایت داشته باشیم مهم است که در جای درستی قرار بگیریم.جایی که توانمندی ها و نقاط قوت ما استفاده شود و از اینکه آدم مفید و توانمندی هستیم لذت ببریم.داستان انگیزشی پایین تلنگری است برای بررسی خودمان و جایگاهی که الان در زندگی داریم.
شتر مادر در کنار بچه شتر خود در زیر آفتاب بیایان دراز کشیده بودند و از آفتاب لذت می بردند.بچه ر از مادر خود پرسید : مامان چرا ما این برآمدگی ها را در پشت خود داریم؟ مادرش پاسخ داد : ما در بیابان که آب زیادی نیست راه می رویم و باید در برابر بی آبی تشنه نشویم .این کوهان در برابر بی آبی از ما محافظت می کند.بچه سوال دوم را پرسید : چرا پاهای بلند و ته گردی داریم ؟
مادر گفت : ما اغلب در شن زارها و تپه های ماسه قدم میزنیم باید براهی همین پاهای مان بلند است و مناسب این محیط.بچه سوال بعدی را پرسید: چرا مژه های من اینقدر بلند است؟مادرش جواب داد : چون در این بیابان باد می وزد و شن ها در باد به حرکت در می آیند و به چشمان ما می خورد .برای محافظت از چشمانمان خداوند مژه های بلندی به ما داده است.در نهایت، بچه شتر با تعجب گفت: “اگر ما همه این توانایی های طبیعی را داریم که در صحرا قدم بزنیم، شترها در باغ وحش چه فایده ای دارند؟”
نتیجه این داستان انگیزشی این است که مهارتها و تواناییهایی که داریم، اگر در محیط مناسب نباشیم، مفید نخواهند بود.احتمالاً در مورد افرادی شنیده اید که حرفه خود را رها کرده تا رویاهای خود را دنبال کنند یا شخصی که در شغل خود ناکام مانده است، اما سعی نمی کند تغییری ایجاد کند.اگر در شغلی گیر کرده اید که مناسب نیست، باید کمی خود اندیشی کنید تا متوجه شوید نقاط قوت شما کجاست که هدر می رود.
در این زمینه پیشنهاد می کنم با بررسی خود در مقاله تست هالند به شناخت مدل خود و شناخت نقاط قوت خود پی ببرید.
داستان انگیزشی هدف
از سری داستان های انگیزشی؛ داستان انگیزشی عقاب باش نه مرغ!
در روزگاری بر فراز یک کوه بلند لانه عقابی وجود داشت. در این لانه چندین تخم عقاب وجود داشتند که قرار بود تا مدت زمان کوتاه دیگری جوجه های عقاب از آنها سر بیرون بیاورند. از بد حادثه یک روز زلزله ای در کوه اتفاق افتاد و یکی از این تخم ها از بالای کوه به سمت پایین پرتاب شد.
در پایین کوه یک مرغداری وجود داشت که تعداد زیادی مرغ و خروس در آن زندگی میکردند. وقتی که تخم عقاب وارد فضای مرغداری شد، ابتدا همه با تعجب به آن نگاه می کردند اما در نهایت یکی از مرغ ها قبول کرد که روی این تخم بنشیند تا زمانی که جوجه ای از آن بیرون بیاید. روزها گذشت و جوجه عقاب در همان مزرعه کوچک متولد شد و در بین سایر مرغ ها و خروس ها پرورش پیدا کرد.
روزی وقتی سرش را به سمت آسمان بلند کرد، عقاب هایی را دید که در حال پرواز هستند. از دیدن این منظره هیجان عجیبی در دل خود احساس کرد. از آن پس مدام رویای پرواز در سر عقاب جوان می چرخید اما دیگران مدام به او می گفتند که تو یک مرغی و مرغ ها نمی توانند پرواز کنند. چیزی در درون عقاب او را ترغیب میکرد که حتی برای یکبار هم شده امتحان کند. شاید بتوانند پرواز نماید، اما جسارت این کار با وجود حرف هایی که از دیگران می شنید، در وجود او از بین رفته بود.
روزها و ماه ها از پی هم گذشتند و عقاب همچنان با حسرت به عقاب های دیگری نگاه می کرد که در آسمان فرمانروایی می کردند. اما هیچ وقت تلاشی برای رسیدن به این رویا از خود نشان نداد. در نهایت هم پس از سالهای طولانی در همان مرغداری از دنیا رفت.
حکایت زندگی بسیاری از آدم ها دقیقا شبیه همین عقاب است. خیلی از ما توانایی های فوق العاده ای در وجود خود داریم که می توانیم با دنبال کردن آنها به موفقیت های بسیار بزرگی برسیم. اما متاسفأنه آن قدر مدام دیگران در گوش ما تکرار میکنند که این افکار جز رویا چیز دیگری نیستند، مانیز نهایتاً آنها را به فراموشی میسپاریم و به زندگی عادی خود خو می کنیم و این بزرگترین اشتباهی است که هر کس میتواند در زندگی خود مرتکب شود.
در ادامه بخوانید: بهترین تکنیک های داستان گویی در صحبت کردن
داستان انگیزشی برای فروش
زندگی آقای راس پرو به نوعی یک داستان فروش فوق العاده الهام بخش است که شنیدن داستان انگیزشی آن خالی از لطف نیست. راس پرو به سرعت به یکی از کارمندان برتر IBM تبدیل شد. در حقیقت، او توانسته بود سهمیه فروش سالانه خود را فقط در دو هفته به اتمام برساند. با این حال ، هنگامی که او سعی کرد تا ایده های خود را به سرپرستان ارائه دهد، تا حد زیادی نادیده گرفته شد. همین موضوع باعث شد که او IBM را ترک کند تا سیستم الکترونیکی داده (EDS) را تاسیس نماید. او برای اینکه بیزینس خود را راه اندازی کند، تلاش کرد تا محصولات و خدمات پردازش داده خود را به شرکت های بزرگ بفروشد
. او قبل از اولین قراردادش، هفتاد و هفت بار رد شد و در واقع شکست خورد. اما به تلاش خود تا حدی ادامه داد که توانست این شرکت را به موفقیت برساند. آقای راس پرو از سیاست مداران و به یکی از میلیاردرهای آمریکایی تبدیل شد. درس انگیزشی زندگی راس پرو این ایت که هرگز تسلیم نشوید! شما ممکن است در یک روز در ده مورد مختلف شکست بخورید، اما تماس تلفنی یازدهم می تواند همان فردی باشد که به شما کمک می کند بزرگترین معامله خود را در سه ماهه اخیر را انجام دهید. در عرصه فروش، توانایی شما به جان سخت بودنتان و بهره برداری از ضرر و ناامیدی ها بستگی دارد.
داستان انگیزشی تسلیم نشو
وقتی حس می کنید فقط سختی و مشکلات دور شما رو احاطه کردن باید به درون خود بنگرید و با کمک خداوند پتانسیل درونی خود رو در برابر مشکلات پیدا کنید .
مگر می شود از انگیزه و داستان های انگیزشی سخن گفت و نامی از آقای نیک وویچیچ (Nicholas James Vujicic)نیاورد؟! کسی که وقتی چشم باز کرد خود را بی دست و پا دید. فقط برای چند ثانیه تصور کنیم ما هم بدون دست و بدون پا.اصلا برایمان تصورش امکان پذیراست؟ مسلما خیر.نیک از بچگی مورد تمسخر شدید توسط هم سن و سالانش قرار می گرفت وسعی می کرد از همه مخفی بماند واین برخورد ها باعث شد افسردگی شدیدی را تحمل کند و به فکر تمام کردن این زندگی بیفتد که در لحظه های آخر بخاطر علاقه ای که به پدر ومادرش داشت و ناراحتی آنها را نمی خواست ، منصرف شد.مادرش بیش از هر کسی با او صحبت می کرد و او را متوجه توانمندی های درونی اش می کرد.
روزی که در اوج نوجوانی برای 200،300 نفر سخنرانی کرد را فراموش نمی کرد که در انتهای صحبتش چشمان اشکبار مخاطبانش را دید.چه شد؟چه کرده بود با این نوجوانان سر سخت که از او تشکر می کردن و او را زیبا می خواندند.این شروع فکر جدیدی بود که به ذهنش رسید . سخنران انگیزشی ! نیک وویچیچ متوجه توانمندی خود شد و در سن 17 سالگی موسسه زندگی بدون دست وپا رو تاسیس کرد و بعد از کتاب اولی که در 7سالگی نوشت، سه کتاب دیگر به نام های “مهار نشدنی ،قدرتمند باش،زندگی بدون دست و پا ” را به چاپ رساند.داستان نیک وویچیچ ، سخنران انگیزشی خود یک داستان انگیزشی واقعی است.
مطمئن هستم که شماهم گاهی سوالات بسیاری از خداوند می پرسید و آرزو می کنید که ای کاش خیلی از چیز ها را نداشتید و در مقابل فقط یک چیز را داشتید اما لازم است بدانید که خداوند فقط به کسانی کمک می کند که به خود کمک می کنند یعنی بیشترین تلاش را برای رسیدن به هدف خود می کنند و هرگز از خستگی شکایت ندارند
داستان انگیزشی کوتاه از افراد موفق
۱. سر جیمز دایسون (Sir James Dyson)
سر جیمز دایسون را میشناسید؟ (سِر لقبی تشریفاتی در بریتانیاست که به آدمهای مهم داده میشود.) فکر نمیکنیم این اسم به گوشتان آشنا باشد. دایسون کارآفرین و مخترعی است که قبل از تولید و راهاندازی جاروبرقیهای بیکیسه، سالها زحمت و شکست را در مسیر پیروزی تجربه کرد. ۱۵ سال طول کشید تا سر جیمز بتواند با تولید اختراعش به ثروتی به ارزش ۴٫۵میلیارد دلار برسد.
این مخترع پرتلاش سالها روی نمونه محصول آزمایشی خود کار کرد و در نهایت به موفقیتی بزرگ رسید. بیشتر آدمها بعد از تجربه شکست، در نخستین گامهای مسیرشان تسلیم میشوند؛ اما سر جیمز دایسون اینطور نبود و همین باعث شد که حالا نامش را در میان موفقترینها بخوانید.
زندگی کوهی از مشکلات قابلحل است و من از آن لذت میبرم.( سر جیمز دایسون )
۲. استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg)
استیون اسپیلبرگ. بله! تعجب نکنید. یکی از معروفترین کارگردانهای دنیا و خالق آثاری مانند «فهرست شیندلر» و «نجات سرباز رایان» هم قبل از شهرت و موفقیت، طعم تلخ شکست را چشیده است. دانشکده هنرهای سینمایی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی دو مرتبه استیونِ جوان را رد کرد و نپذیرفت؛ اما او تسلیم نشد.
بعدها زمانیکه این کارگردان ۳ جایزه اسکار را از آن خود کرد و میلیاردها دلار درآمد از تولید فیلمهای جذابش کسب کرد، در آن دانشکده برایش ساختمانی ساختند و بهافتخار او نامش را ساختمان استیون اسپیلبرگ گذاشتند. جذاب نیست؟ تلاش و شوق فردیِ اسپیلبرگ در مسیر خواستههایش باعث شد که حتی معادلات ذهنی کسانی که او را شایسته تحصیل در دانشکدهشان نمیدانستند هم بهکلی به هم بریزد. به این میگویند همت و اراده.
به تمام کارنامه هنریام افتخار میکنم: شکستها و موفقیتهایم. ( استیون اسپیلبرگ )
3. والت دیزنی (Walt Disney)
تصور کودکیتان بدون والت دیزنی و شاهکارهایش ممکن است؟ نه نیست. البته چنین چیزی شدنی نبود، اگر… ، اگر والت دیزنی به گفتههای سردبیر روزنامه محل کارش توجه میکرد. میدانید او به والت چه گفته بود؟ سردبیر اعتقاد داشت که والت دیزنی قدرت تخیل کافی ندارد و ایدههایش چندان جالب نیستند!
والت دیزنی خلاق با قدرت تخیل فوقالعادهاش به حرفهای سردبیر گوش نکرد. او رؤیاسازی بزرگ شد که دنیای خود و افراد متعددی در دنیا را دگرگون کرد.شما می توانید همین حالا زندگینامه والت دیزنی را بخوانید.
بهنظرم تجربه شکستی سخت در جوانی مهم است؛ چون این شکست شما را متوجه میکند که در شرایط سخت چهچیزهایی اتفاق میافتند. بهخاطر شکستهایی که داشتم، هیچگاه در زندگی در آستانه فروپاشیها و شکستهای دیگر نترسیدم. من هیچوقت نترسیدم. ( والت دیزنی )
والت دیزنی حرف جالبی میزند؛ چیزی شبیه بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. او با تجربههای شکست زودهنگام در زندگی، ناکامی را یاد گرفت و دیگر برای روزهای سخت بعدی زندگی آماده بود.
4. آبراهام لینکلن (Abraham Lincoln)
لینکلن شکستهای زیاد و عمیقی را در زندگی تجربه کرده بود. با درجه فرماندهی به جنگ رفتن و با نشان سرباز بازگشتن شکست است دیگر، نیست؟ تلاشهای آبراهام در زمینه کسبوکار نیز در مقطعی از زندگیاش به شکستهای شدید منجر شده بود؛ اما تلاش و امید بالاخره نتیجه میدهد.
آبراهام لینکلن با تلاشهای زیادش توانست وکیل شود و به کنگره آمریکا راه یابد. حضور مثبت و پررنگ او در دنیای سیاست به انتخابش در جایگاه ریاستجمهوری آمریکا منجر شد و دستاوردهای مهمی برای خود و کشورش رقم زد: حفظ قانون الغای بردگی، تقویت اقتصاد و… .
من بهکندی قدم برمیدارم؛ اما هیچگاه به عقب برنمیگردم. ( آبراهام لینکلن )
5. جری سنفیلد (Jerry Seinfeld)
طنزپرداز معروف آمریکایی جری سنفیلد از افراد مشهور و کاملا موفق است. منتها قبل از رسیدن به روزهای اوج، با رفتن روی صحنه یخ میکرد و استرس شدید به سراغش میآمد. گاهی هم بهخاطر ناتوانی در اجرای خوب در استندآپ کمدی، از سوی تماشاگران واکنشهای نامناسب دریافت میکرد.
اما ادامه داد. کمدی را به لحظهها و ثانیههای زندگیاش گره زد و یکی از بهترین و معروفترین طنزپردازان آمریکایی شد. اگر اهل سریالهای طنز باشید، حتما سریال سنفیلد را دیدهاید. جری خودش در این سریال، که برداشتی از زندگی شخصیاش هم هست، بازی کرده است. این سریال قدیمی اما بهشدت بامزه و جالب است.
برای من زندگی در یک چیز خلاصه میشود: ادامهدادن. ( جری سنفیلد )
6. استیون کینگ (Stephen King)
استیون کینگ را میشناسید؟ فیلم it را دیدهاید؟ او نویسنده فیلم ترسناک و معروف آن (it)، درخشش (shining) و فیلم زیبای مسیر سبز (the green mile) است. استیون نیز از همان ابتدا موفق نبود. نخستین رمان او بهنام کری (Carrie) در حدود ۳۰ بار از سوی ناشران مختلف پس زده شد. این روند بهحدی آزاردهنده بود که کینگ رمانش را به سطلزباله انداخت و این همسرش بود که رمان را بیرون آورد و از او خواست که رویش کار کند و از تلاش بازنایستد.
اگر استیون در مسیر باقی نمیماند، شاید امروز در کار و حرفهای دیگر مشغول به گذران زندگی بود. البته به نظر میرسد بخش عمدهای از موفقیتش را مدیون همان انگیزهای است که همسرش به او داد. شما چه فکر میکنید؟
تو میتوانی. باید بتوانی و اگر شجاعت شروع را داشته باشی، حتما موفق میشوی.
7. مایکل جردن (Michael Jordan)
مایکل جردنِ اسطورهای در نوجوانی از تیم بسکتبال مدرسه کنار گذاشته شد. هیچکس نمیتواند بگوید که دلیل پیروزیهای حیرتانگیز او در آینده این شکست ابتدایی بود و انگیزهای که به مایکل داد یا استعدادش یا دلایل دیگر. منتها چیزی که میتوان از ماجرای مایکل آموخت این است که بهرغم شکست، پیروزیها از زندگیاش دور و جدا نشدند.
من در زندگی کاریام بیش از ۹هزار توپ را از دست دادهام، ۳۰۰ بازی را باختهام، در ۲۶ موقعیت برای برد روی من حساب شده بود اما موقعیتها را از دست دادم. من بارها و بارها و بارها در زندگی باختهام و دلیل موفقیتم همین است. ( مایکل جردن )
در ادامه بخوانید: راه های افزایش انگیزه در ورزشکاران
8. چارلز داروین (Charles Darwin)
چارلز داروین، زمینشناس و زیستشناس برجسته و صاحب نظریه تکامل نیز لحظههای سخت شکست را در زندگی دیده است. او را دانشجویی متوسط میدانستند که در رشته پزشکی هم موفق عمل نکرد. منتها با تلاش و پشتکارش در زیستشناسی و بررسی طبیعت، در نهایت توانست از راز حیات روی کره زمین پرده بردارد.
کسی که جرئت میکند یک ساعت از عمرش را هدر بدهد هنوز به ارزش زندگی پی نبرده است. ( چارلز داروین )
9. گای لالیبرت ( Guy Lalibert )
گای لالیبرت پیش از تاسیس شرکت بزرگ سرگرمی خود یک دلقک سیرک بود که تا دبیرستان بیشتر درس نخوانده بود. با وجود کمک های مالی دولت، ضامن های مهربان و سخت کوشی خود لالیبرت، سیرکی که او راه اندازی کرده بود برای سال های بیشتری روی پا ایستاد و توانست پیشرفت های مثبتی داشته باشد. ایده درخشان لالیبرت باعث شد تا این سیرک از وضعیت کسادی به شرکتی پرسود تبدیل شود. تا جایی که امروز این مرد حدود 1.8 میلیارد دلار دارایی دارد و از یک دلقک ساده به یکی از ثروتمندان و افراد موفق دنیا تبدیل شده است.
هر کاری دوست داری انجام بده، اما دنبال پول هم باش.
بهترین راه افزایش انگیزه
در این مقاله تماماً درباره انگیزه صحبت کردیم و جوانب مهمی از آن را مورد بررسی قرار دادیم. اما شما باید این نکته را بدانید که انگیزه، بحثی نیست که به این راحتی ها بتوان از آن رد شد و با چند نکته و داستان انگیزشی مختصر، آن را به طور کامل مدیریت کرد. در واقع شما تنها زمانی می توانید آن را در وجود خود مدیریت کرده و به بالاترین حد ممکن برسانید که به طور کامل آموزش آن را دیده باشید و بدانید که نسبت به خودتان باید چگونه آن را افزایش دهید.
ما در اپلیکیشن گام برتر آموزش های رایگان فوق العاده ای در این رابطه برای شما قرار داده ایم که مشاهده آن ها حتماً می تواند تأثیر بسزایی در افزایش انگیزه شما داشته باشد. پس فرصت را از دست ندهید و همین حالا با کلیک روی تصویر زیر، از این آموزش های رایگان استفاده کنید.
سوالات متداول درباره مقاله داستان انگیزشی
1.چند داستان انگیزشی در این مقاله آمده است ؟
بیش از 14 داستان انگیزشی به همراه توضیحاتی برای اجرای بهتر نکات این داستان ها ، در این مقاله ذکر شده است .
2 . داستان کوتاه انگیزشی افراد موفق به چه صورت می باشند ؟
نکاتی بسیار زیبا و کاربردی از زندگینامه افراد موفق به همراه راز موفقیت این افراد در این مقاله ذکر شده است ، که می تواند راهگشای مسیر موفقیت من و شما باشد.
16 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام و درود
موضوع انگیزه مهم است چونکه محرک افراد برای گذران از مسیرهای سخت و طاقت فرساست.
سرافراز و پیروز باشید
عالی بود داستان های خوب و واقعا تاثیر گذار بودند ممنونم
بابت زحمت که کشیدین و این داستان هرا نشر کردین تا به راحتی در اختیار ما باشد ممنونم.
درود
خیلی خوشحالیم که از خواندن مقاله داستان انگیزشی لذت بردید و برای شما تاثیر گذار بوده ، ممنونم از نظر شما
بسیار بسیار عالی
خوشحالیم که این مقاله مورد رضاییتون بود
لطفا بیشتر از این مقاله ها بزارید عالی بود ممنونم
سلام به شما دوست عزیز و ممنون از نظرتون
میتوانید مقاله های معرفی شده دیگر را که مرتبط با داستان انگیزشی هستند ، مطالعه کنید…
لطفا بیشتر از این مقاله ها بزارید عالی بود ممنونم
سپاسگزارم بابت داستانهای که نشر دادید فوقالعاده عالی و تاثیر گذار بود و امیدوارم که باز هم داستانهای طبق بندی شده و زنجیر وار نشر بدید و لول بندی شده باشد نسبت به سنین افراد و تحصیلات .یعنی طیف های مختلفی رو بشه در بر گرفت .
سلام جناب حسینی.وقت بخیر.ممنون بابت مطالعه مقاله داستان انگیزشی
تشکر از توجه تون.
سلام و عرض ادب خدمت شما
بسیار خوشحالیم که مقاله جملات انگیزشی براتون مفید بوده است. و ممنونم که نظرتون رو راجع به مقاله داستان انگیزشی ذکر کردید .
آرزوی بهترین ها رو دارم براتون
این خیلی عالی و فوق العاده است
سلام و عرض ادب خدمت شما
ممنونم که نظرتون رو راجع به مقاله داستان انگیزشی ذکر کردید .
آرزوی بهترین ها رو دارم براتون
أحسنت
کان محفزأ للغاية
سلام و عرض ادب خدمت شما
بسیار خوشحالیم که مقاله جملات انگیزشی براتون مفید بوده است. و ممنونم که نظرتون رو راجع به مقاله داستان انگیزشی ذکر کردید .
آرزوی بهترین ها رو دارم براتون
واقعآ خیلی عالی بود دمتونگرم خدا بهتون برکت دنیا و اخرت نصیب بگردنه